احساس کمبود بعد از بیعفتی
عدهاى حجاب را نیك مىدانند و بدان پایبندند و در مقابل، بىحجابى را زشت مىشمارند و از آن بیزارى مىجویند؛ چنان كه گروهى بىحجابى را پسندیده، به آن اهتمام مىورزند و حجاب را عملى زشت دانسته، دامن خود را از آن پاك مىسازند. این نوشتار، فارغ از دلیلهاى عقلى و نقلى و مقتضیات فطرى در پى بررسى آثار این دو پدیده است و خوبى و بدى و زشتى و زیبایى هر یك را مىنمایاند تا هر كس با تدبیر در آثار آن دو، راه صواب پیش گیرد.
دامنه تأثیر رفتارها
بىتردید زندگى اجتماعى - خواه بر استدلال عقلى و خواه برخواسته فطرى و خواه بر بنیان قراردادهاى اجتماعى و... بنا شده باشد - از تأثیر و تأثّر متقابل افراد و عملكرد آنها تهى نیست. خوبىها و زیبایىها براى فرد و خانواده و جامعه مفیدند و زشتىها و بدىها نیز به همه زیان مىرسانند و تأثیر خود را بر تمام اعضا و اركان جامعه به جا خواهند گذاشت.
حجاب و رشد شخصیت
شخصیت؛ مجموعه افكار، عواطف، عادتها و اخلاقیات یك انسان است كه به تمایز وى از دیگران مى انجامد. بر این اساس، هر كس شخصیتى دارد كه خود را با آن معرفى مىكند. و دیگران نیز او را به همان ویژگىها مىشناسند. به عقیده اریك فروم مۆثرترین عامل در رشد شخصیت انسان برآوردن معقول نیازهاى روانى است كه حیوانات پست این نوع نیازها را ندارند. انسان سالم نیازهاى روانى - نه نیازهاى جسمانى مانند گرسنگى، تشنگى، جنسى و...- خود را از راههاى خلاّق ارضا مىكند و اشخاص ناسالم از راههاى نامعقول.
اكنون باید دید فرصت رشد شخصیت با رعایت حجاب بیشتر فراهم مىگردد یا با عدم رعایت آن؟ انسانى كه پیوسته نگران زیبایى خود است و بیشتر در جهت معرفى پیكر خود مىكوشد، بهتر مىتواند قابلیتهاى خود را بشناسد و به فعلیت برساند یا آن كه سر در باغ اندیشه دارد؟ آیا توجّه به نیازهاى جسمانى و سطحى به انسان امكان رشد مىدهد یا توجّه به نیازهاى عالى و مخصوص انسانها؟ آیا غرق شدن در خود نمایى و جلب توجّه دیگران مسیر منتهى به یافتن خویشتن است؟ انسانى كه زندگىاش تحت فرمان و ارادهاش نیست، در حس هویّت یابى خود، دچار شكست شده است. تا چه رسد به آن كه هویّتش را به كمال رساند. زیرا سلیقه و خواست دیگران در زندگىاش تأثیر مىگذارد و چنان زندگى مىكند كه دیگران مىپسندند، نه آنگونه كه خود مىپسندد.
بىحجاب در اندیشه نمایش خود و زیبایى خویش است. این امر كه عقده حقارت انسان را مىنمایاند، زمینه رشد و تعالى وى را نابود مىسازد؛ در حالى كه زن مانند مرد یك انسان است و باید از نظر انسانى رشد و تكامل یابد. كسى كه با نمایش زیبایى خود و گزینش پوششى ویژه در اندیشه جلب نظر دیگران به سر مىبرد، در حقیقت مىخواهد با تكیه بر جذابیتهاى ظاهرى خویش و نه اصالتها و ارزشهاى متعالى خود، جایى در جامعه بیابد.
در واقع او از این طریق اعلام مىدارد، آنچه برایش اصل است و اهمیّت دارد، «زن بودن» او است نه انسانیت و اندیشه و لیاقت و كارآیىاش. چنین فردى قبل از همه اسیر خویش است و به مغازهدارى شبیه است كه پیوسته در اندیشه تزیین ظاهر و تغییر دكور خود به سر مىبرد و فرصت پرداختن به آرزوهاى بزرگتر را نمىیابد.
سطح حرمت خود» در سازش یافتگى هیجانى، اجتماعى و عاطفى تأثیر بسیار دارد و از عوامل تعیین كننده اساسى در شكلدهى الگوهاى رفتارى و عاطفى است؛ به گونهاى كه تردید افراد در ارزشمندىشان به ناتوانى در رسیدن به زندگى عاطفى مىانجامد
حجاب و حرمت خود (احساس ارزشمندى)
از نظر روانشناسى، قطعىترین عامل رشد انسان «میزان ارزشى» است كه هر فرد براى خود قائل است؛ به عبارت بهتر، نافذترین عامل رشد روانى و شخصیتىِ انسان، سطح حرمت خود (Self- esteem) او است. درجه ارزیابى فرد از خود، حرمت خود خوانده مىشود و در واقع باز خوردى از مورد قبول بودن و مورد قبول نبودن به شمار مىآید. این قضاوت در قالب رفتارهاى كلامى و غیر كلامى بروز مىكند و گسترهاى است كه فرد خود را در آن پهنه توانا، مهم، موفق و با ارزش و یا ناموفق و بىارزش مىداند.
«سطح حرمت خود» در سازش یافتگى هیجانى، اجتماعى و عاطفى تأثیر بسیار دارد و از عوامل تعیین كننده اساسى در شكلدهى الگوهاى رفتارى و عاطفى است؛ به گونهاى كه تردید افراد در ارزشمندىشان به ناتوانى در رسیدن به زندگى عاطفى مىانجامد. این افراد همواره از آشكار شدن ناتوانىهاشان هراسناكند و صحنه را ترك مىكنند. از طرفى خلاقیت با «سطح حرمت خود» رابطه كاملاً مستقیم دارد.
به راستى آیا برهنه شدن و كشاندن رفتارهاى جنسى به كوچه و خیابان به آدمى ارزش مىدهد و انسان را از احساس ارزشمندى بهرهمند مىسازد؟ البتّه شاید احساس رضایت آنى و زود گذر پدید آورد، ولى كمتر كسى است كه بر خوردارى از این حالت و رفتار را ارزش تلقى كند و شخص برخوردار از این روحیه را ارزشمند بداند. افزون بر این، تأمین هر خواستهاى همیشه با احساس رضایت همراه نیست. در جامعهاى كه برهنگى تمام شریانهاى آن را پر كرده و زن و مرد همواره در حال مقایسه داشتهها و نداشتههاى خویشند، انسانها در تشویش مستمر و دلهره همیشگى فرو مىروند؛ زیرا رقابت و مقایسه در میدانى رخ مىنماید كه ظرفیت رقابت ندارد و بدین سبب، آدمى به تنوع طلبى حریصانه كشیده مىشود.
بىتردید تا وقتى این اندیشه فضاى ذهن آدمى را آكنده است، فرصتى براى بروز خلاقیت و ابتكار باقى نمىماند. ذهنِ مشغول به تصاحب دل دیگران و جلب نظر مردان و پسندیده شدن، هرگز اندیشه علمى را بر نمىتابد و نمىتواند یافتهاى تازه عرضه كند. او در پى آن است كه در وضعیت موجود پسندیده شود نه آن كه وضعیت را تغییر دهد و با ابتكار و خلاقیت، طرحى نو در اندازد. از سوى دیگر، از آنجا كه احساس بىارزش بودن تمام وجود این افراد را پر كرده است، در پى جبران این كمبود بر مىآیند و چون آسانترین راه رسیدن به این احساس، مقبول دیگران واقع شدن است، از طریق برهنگی ،در این مسیر گام بر مىدارند تا به شكلى، احساس ارزشمندىِ از كف رفته خود را جبران كنند. در حالى كه شخص بر خوردار از حجاب هرگز چنین نیازى را احساس نمىكند. در نگاه او بهترین راه جبرانِ احساسِ ارزشمندى آن است كه خود را از دسترس بیگانگان دور نگهدارد و مقام و موقعیت خود را پایین نیاورد. ویلیام جیمز به صراحت توصیه مىكند: زنان عزّت و احترامشان به این است كه به دنبال مردان نروند، خود را مبتذل نكنند و خود را از دسترس مردان، دور نگهدارند.
پس حجاب احساس ارزشمندى است؛ كه موقعیتى بلند مرتبه براى زنان پدید مىآورد و مردان را در محدودیت فرو مىبرد.
فرآوری: نوریه نوچمنی
بخش خانواده ایرانی تبیان
منابع:
١. فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، غلامعلى حداد عادل
. 2. مسأله حجاب، مرتضى مطهرى.
مطالب مرتبط: